مقالات

اقسام شرک

Visits: 8293

اقسام شرک

الحمدلله و كفي وسلام علي عباده الذين اصطفي اما بعد:

در خصوص شرک درپرتو کلام الهی و احادیث نبوی توسط علماء ربانی به طور درست به جامعه رسانیده شده است اما عدۀ از  ریشه ها و سر چشمه های شرک آنقدر  نوشته و سخن گفته اند، که اگر همه آنها صحیح باشد آنگاه شرک درختی با ریشه های پاشان و پراکنده و افشان، در کل زمین است که قطعا از هر نقطه ی زمین پهناور، غذایی خورده و رنگی پذیرفته و اثری دیده است،  عده ای هم  از بی اندیشی و بد فهمی کلمه شرک و مشرک  را بر سر زبان گذاشته و به هر جا و مکانی اظهار می کنند.

 واژه شرک:

شرک  در لغت به معنای نصیب سهم قرار دادن و در اصطلاح قرآن، مراد از شرک، شریک و مثل و مانند قراردادن برای خداوند متعال است و در مقابل حنفیت  است.

 حنیف؛ یعنی میل به استقامت و اعتدال، و از آن جا که پیروان توحید خالص، از شرک روى گردان شده و به این اصل اساسى یعنی توحید متمایل مى‏شوند، به آنها حنیف گفته مى‏شود.

شرک به دو قسم است:

  1 –  شرک در عقیده    2-  شرک در عمل .

شرک در عقیده، دارای اقسامی است:

شرک در الوهیت: اعتقاد به موجودی غیر از خداوند که دارای تمام صفات الهی به طور مستقل باشد.

شرک در خالقیت:  اعتقاد به دو مبدأ و خالق مستقل برای عالم .

شرک در ربوبیت:  اعتقاد به این که پروردگاران مستقل و متعددی برای تدبیر امور عالم وجود دارد.

شرک در عمل نیز به دو قسم است:  شرک  «جلی » آشکار و شرک «خفی» پنهان.

امروزه، بعضی از فرقه ها این مسئله شرک را دست آویزی برای خطا ء شمردن نظریات دیگران قرار داده اند و در هر زمان و هر موضعی که خود را برای استدلال، ضعیف و دست خالی می بینند، دیگران را به شرک متهم می کنند که این، عملی غیر اسلامی، غیر اخلاقی و انحرافی است البته علمای دین اسلام، تمام اشکالات آنها را پاسخ گفته اند.

مجموعه جهان هستی آفریده خدای یکتاست و بهترین نشانه آن هماهنگی کامل این نظام است .

چنانچه خداوندج می فرماید: ( اگر در زمین و آسمان خدایانی می بودند ، نظام هر دو فرو می ریخت) « سوره انبیاء آیه    22»

بشریت در طول تاریخ با همه اختلاف هایی که در آیین ها ، اعتقادها و سنت ها داشته است ، اغلب در این موضوع هم داستان بوده اند که آفریننده جهان هستی یکی است حتی اکثر مشرکانی که خدایان متعددی را می پرستیدند ، به  «توحید درخالقیت»  که شاید مقصود از « توحید در ذات » هم همان باشد ، اعتراف داشته اند.

به همین سبب است که خداوند متعال در آیات متعددی خطاب به مشرکان عرب و بت پرستان می فرماید: شما که می دانید تمام هستی آفریده خدای عالمیان است ، چرا غیر او را که در خلقت جهان نقشی ندارند ، می پرستید ؟

توحید در خالقیت:  

( ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ) « سوره انعام آیه 102 »

  ترجمه:  همین الله پروردگار شماست ، جز او که آفریننده هر چیز است خدایی نیست  پس او را عبادت کنید ؛ زیرا او بر هر چیزی وکالت دارد .)

در آیه دیگر خداوند متعال می فرماید: ((آیا آفریدگاری غیر از خدا هست که از آسمان و زمین شما را روزی دهد ؟ خدایی جز او نیست ، پس به کجا می روید ؟

ودر جای دیگر می فرماید: (( ولئن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ)) «سوره عنکبوت آیه 61» 

ترجمه:  و اگر از آنان« مشرکان» بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را مسخر کرده است ، همانا خواهند گفت  : الله ؛ پس به کجا می روند ؟

وایضا خداوند تبارک وتعالی می فرماید : (( إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ )) سوره حج آیه73 

ترجمه: آنانی را که غیر از خدا می خوانید هرگز پشه ای نخواهند آفرید ، هر چند برای آفریدن آن گرد هم آیند ، و اگر پشه ای چیزی را از آنان برباید ، از او پس نخواهند گرفت چه ضعیف است جوینده و هم جست و جو شده .

شرک در عبادت:

عبارت است از اینکه انسان فرد یا غیر از خدا  را لایق عبادت فهمیده  وبرای او به سجده و عبادت بپردازد. حال اینکه عبادت تنها مخصوص خداوند است و برای هیچ فردی غیر از خدا جائز نیست. زیرا عبادت  بمعنی غایت خشوع و تذلل  خدمت ذاتی بس عظیم عرضه داشتن است و این عمل در حق غیر الله شرک است. این نوع شرک در سوره یونس آیه  104 ذکر گردیده ((قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي شَكٍّ مِّن دِينِي فَلاَ أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِنْ أَعْبُدُ اللّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ  (( رایج ترین نوع شرک در اقوام ، ملل ، ادیان و مذاهب درتاریخ بشر « شرک عبادی » است . به همین سبب نیز اصلی ترین شعار دعوت پیامبران در طول تاریخ ، رهایی بشریت از پرستش خدایان دروغین و دعوت به پرستش خدای جهانیان است.

چنانچه الله ج میفرماید:(( وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ))  سوره انبیاء آیه 25

ترجمه : پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم ، مگر آن که به او وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست ، پس مرا بپرستید. 

(وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ) سوره نحل آیه 36 

ترجمه : به راستی ما درهر امتی پیامبری برانگیختیم که به مردم بگوید خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید.

(( لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ)) سوره فصلت آیه 37

ترجمه: برای خورشید وماه سجده نکنید ، بلکه برای خدایی سجده کنید که آنها را آفریده است.

اصولا کرنش ، تذلل و تضرع در پیشگاه همه موجوداتی که اقوام و ادیان ، آنها را وسایط فیض و سهیم در ربوبیت و تدبیر امور عالم می دانستند و همچنین خضوع و تجلیل و تکریم و تقدیس از همه شخصیت هایی که نقش عظیمی در پیدایش یاترویج یک دین و مذهب داشته اند ، امر مسلم تاریخ و پدیده ای طبیعی است و در این مسئله فرقی بین دین بر حق اسلام وادیان آسمانی تحریف شده و آیین های شرک آلود و حتی مکاتب الحادی نیست. چه آن که حتی کمونیست های ماتریالیست هم دست به ساخت مجسمه لنین و نصب آن به عنوان تجلیل در میدان های بزرگ شهرها می زنند حتی از جنازه مومیایی شده بدن بی جان او در کنار میدان سرخ مسکو نگه داری می کنند .

اما آن چه مهم است تعیین مرز دقیق بین مفهوم « عبادت » و مفاهیم دیگر ، از قبیل تعظیم ، تجلیل ، تکریم ، تقدیس ، خضوع ، تذلل ، تضرع ، توسل ، استشفاع و امثال آن است ، تا معلوم گردد که تجلیل از شخصیت های بلند مرتبه و مقرب در اسلام و توسل به آنها عبادت غیر خدا نیست و آن تضرع و کرنشی که بت پرستان و خورشید پرستان و ستاره پرستان در برابر معبودهایشان داشتند ، « شرک عبادی » است .

مفهوم عبادت:

مفهوم عبادت با مفهوم هیچ یک از کلمات فوق  تعظیم ، تجلیل ، تکریم و…..  برابر و مترادف نیست ؛ زیرا هر کدام از این ها بدون عبادت نیز انجام شدنی است. علمای اسلامی  اعم از مفسران و فقهاء تلاش زیادی برای تعریف دقیق عبادت کرده اند ، که بهترین آنها عبارت از موارد زیر است:

عبادت ، نهایت خضوع در مقابل کسی است که نهایت اکرام و لطف را فرموده است ؛ یعنی خداوند.

نهایت خضوع همیشه نام عبادت را ندارد ؛ زیرا گاهی عاشق آن قدر در معشوقش ذوب و فانی می شود که دیگر خواسته ای جز خواست او ندارد و همه وجودش تسلی و خضوع در برابر معشوقش می گردد ، اما فی الواقع نمی توان شرعا نام آن را عبادت گذاشت. چنانکه برخی از مردمان ، نهایت تعظیم و خضوع را در برابر رؤسا و پادشاهان یا فرماندهان دارند ، اما نام عبادت بر آنها نهاده نمی شود.

بنابراین ، بهتر آن است که عبادت را نهایت خضوعی بدانیم که ناشی از اعتقاد انسان به عظمت و سلطه و احاطه مطلق معبود باشد ؛ سلطه و احاطه بی پایانی که منشا و کنه آن را نمی توان درک کرد.

عبادت آن است که انسان خود را در مقام مملوک بودن برای پروردگارش قراردهد.

بنابراین ، اگر هر عملی – حتی سجده – هم با این نیت و ویژگی نباشد ، عبادت نام نخواهد گرفت.

سه تعریف برای عبادت ذکرمی کنیم که بهترین آنها عبارت است از:

عبادت خضوعی است که ناشی از اعتقاد به الوهیت معبود باشد ، چنانکه خداوند هم در قرآن کریم موضوع عبادت را با «اعتقاد » به الوهیت پیوند زده ومربوط به یک دیگر می داند ، بلکه ظاهر آیه شریفه آن است که بت پرستان قریش هم عبادت را ناشی از اعتقاد به الوهیت می دانستند ، لذا می فرماید ((يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ)) ای امت من ، فقط الله را بپرستید ؛ زیرا غیر از او الهی نیست . سوره اعراف آیه 59

تعریف اخیر گرچه بهترین تعریف است ، اما در یک مورد ابهام دارد و آن مفهوم الوهیت است. آیا معنای الوهیت ، خالق بودن است ، یا مدبر بودن و اداره کل نظام آفرینش یا بخشی از آن ، آن هم تدبیری با اذن خدا یا به صورت مستقل ؟ یا به معنای معبود بودن است و یا لازم الاطاعة بودن ؟ و یا معانی دیگر ؟ به نظر می رسد که باید الوهیت را به همان معنای  خالقیت و تدبیر مستقل  دانست که شرح آن در دو بحث قبلی گذشت.

 بر این اساس ، اگر کسی در برابر یکی از شخصیت های برتر و مقرب – از دیدگاه خودش  با این اعتقاد خضوع و کرنش و تضرع کند ، عبادت غیرخدا کرده و آلوده به شرک عبادی شده است. اما اگر با اعتقاد با ماذون بودن آن شخصیت از جانب خدا و نیازمندی او به خدا ، تضرع و کرنش کند ، عبادت غیر خدا محسوب نمی شود ؛ چنانکه خداوند در قرآن کریم عبادت را ناشی از اعتقاد به خالقیت معبود می داند و می فرماید:(يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ :ای مردم ، پروردگارتان را بپرستید که هم شما را و هم کسانی را که قبل از شما بودند ، خلق کرده است. «سوره بقره آیه 21 »

شرک در  دعا :

دعا در لغت به معنی طلب کردن است و مراد از شرک در  دعا این است  که غیر خدا را خواندن و ندا کردن و از او چیزی خواستن است البته با این عقیده باشد که او از حال دعا کننده با خبر و آگاه بوده و مشکلش را مستقلا حل کند این را شرک فی الدعاء گویند. این نوع شرک در سوره فاطر آیه 13 ذکر گردیده (( ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ)) 

 شرک در نیت :

میزان قبولی همه اعمال و عبادات در دین مقدس اسلام اخلاص است ؛ یعنی اگر مسلمان عبادات و اعمال و خدمات و خیرات را فقط به قصد خشنودی خداوند و امتثال فرمان او انجام دهد و هیچ قصد و غرض دیگری از انجام آنها نداشته باشد ، اعمالش قبول درگاه حق و موجب استحقاق پاداش خواهد بود و در نیت خویش موحد است.  اما اگر عبادت یا هر عمل خیر دیگری را به خاطر غیر خدا و غرض شخصی دیگری ، مثل خودنمایی و کسب وجهه در بین مردم ریا  انجام دهد ، دچار  شرک در نیت شده است و عملش قبول نخواهد شد .

قرآن کریم می فرماید: (( قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا((    سوره کهف آیه 110

ترجمه: بگو ای پیامبر ، که من انسانی مثل شما هستم ، فقط بر من وحی می شود که خدای شما خدای یگانه است. پس هر کس که امید ملاقات پروردگارش را دارد ، باید عمل صالح انجام دهد و درعبادت پروردگارش شرک نورزد.

شرک درعلم:

این شرک چنان است که  فردی معتقد باشد که کسی دیگری غیر از الله متعال  عالم به جمیع کلیات  و جزئیات است . به این نوع باور  شرک فی العلم  گویند  ، چونکه علم تمام کلیات و جزئیات را فقط الله تعالی اطلاع دارد این نوع شرک در سوره نمل آیه 65 ذکر شده: (( قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ))

 

شرک در رجاء:

رجا ء به معنی امید این شرک چنان است که  امید وار به غیر از خداوند باشد  به این صورت فردی از غیر الله چنین امید دارد که دانسته فکر میکند هنگام پیش آمدن هر مشکلی در حال و آینده  آن شخص با خبر است و مشکل آن را رفع و دفع می کند چون او را مشکل گشا و با خبر از احوال خود دانسته این نوع باور شرک فی الرجاء  بوده و قرآنکریم در سوره اعراف آیه 56 چنین بیان نموده است (( وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ))  تبیین الفرقان 1/ 25 فتوای کوه ون 1/107

شرک در اطاعت:

انسان ازدیدگاه اسلام آفریده خدا و بنده او است.  از آن جا که خداوند آفریننده انسان است ، به همه نیازمندی ها ، توانایی ها ، کمالات و مراحل عالی دست یافتنی برای او آگاه است  بنده و آفریده طبق حکم وجدان بشری و عقل فطری ، باید هستی بخش خویش را اطاعت کند ، چنانکه فرمانده ، قانون گذار و برنامه ریزی آگاه تر و شایسته تر از آفریننده انسان قابل تصور نیست  پس همان طور که « حاکمیت تشریعی و حق قانون گذاری  از حقوق ویژه خداست ، یگانه پرستان نیز باید معتقد به » توحید در حاکمیت تشریعی  باشند و خویشتن را با تمام وجود مطیع فرمان حق ساخته ، با سرپیچی از وی، و فرمان برداری از کسانی که خلاف حکم خدا دستورمی دهند ، به او شرک نورزند .

توحید در حاکمیت تشریعی و قانون گذاری:

قرآن کریم هم در زمینه انحصار تشریع و حکومت و قانون گذاری بر خداوند وهم در زمینه لزوم اطاعت از او و پرهیز از اطاعت شیطان و طاغوت ها ، آیاتی را بیان می دارد ، ومی فرماید : « ان الحکم الا لله» « یعنی حکم ، شایسته کسی جز خدا نیست. « سوره انعام آیه 57»

 (( وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ )) «سوره مائده آیه 44»

ترجمه : و کسی که به غیر دستورهای نازل شده الهی فرمان دهد ، پس ایشان فاسقند  . 

 )) أَفَغَيْرَ اللّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنَزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلاً )) « سوره انعام آیه 114»

 ترجمه: آیا غیر از الله حاکم دیگری را برگزینم و حال این که او کتاب خود را به تفصیل بر شما نازل کرده است.

قرآن کریم در چند مورد اطاعت از غیر خدا را شرک خوانده است (( وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ)) سوره انعام آیه 121

ترجمه: همانا شیاطین به دوستانشان وحی می کنند تا با شما مجادله کنند ، واگر شما آنها را اطاعت کنید ، مشرک خواهید بود.

« وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِكُونَ» سوره یوسف آیه 106 

ترجمه : بیشترین مردم به خدا ایمان نمی آورند ، مگر آن که مشرک هستند .

شرک در مالکیت و ملک تکوینی:

آفریده هر کسی ملک او است و چون تمام هستی ، آفریده خداست ، تمام عالم و ثروت های آن ، ملک خداست و مالک حقیقی دیگری در جهان وجود ندارد. آنان که با سعی و تلاش بخشی از این ثروت های آفریده خدا را به دست می آورند ، آنها را از ملک خدا خارج و در ملک خویش داخل نکرده اند ، بلکه مجاز خواهند بود تا دردوره حیات اندک خود ، از آن مقدار ثروت به امانت بهره برداری کنند ؛

در حقیقت مالک اصلی خداست

این امانت چند روزی نزد ماست

موحد و یگانه پرست واقعی کسی است که مالک اصلی کل هستی خدا را بداند و برای کسی غیر از او مالکیت مستقل قائل نباشد. قرآن کریم می فرماید: ( قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِيرٍ ) « سوره سبا  آیه 22  » 

ترجمه: بگو آن کسانی که غیر از خدا می خوانید ، به اندازه وزن ذره ای در آسمان ها و زمین مالکیت ندارند ، حتی شریک هم نیستند  .

چنانکه ملکیت زمین وآسمان مخصوص خداست ، ملکیت عالم نیز حق مطلق او است و پادشاه حقیقی و حکم ران واقعی در جهان پهناور هستی جز خدا نیست. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: (( قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ )) «سوره آل عمران آیه 26 »

ترجمه : بگو بارالها ای صاحب سلطنت ، تو پادشاهی را به هر که خواهی می دهی و از هر کس خواهی برمی گیری و به هر کس خواهی عزت می بخشی و به هر کس خواهی ذلت نصیب می کنی. خیر درید وقدرت تو است ؛ زیرا تو بر هر چیز توانا هستی.

وهمچنان خداوند ج می فرماید « لمن الملک الیوم لله الواحد القهار  » امروز پادشاهی از آن کیست ؟ فقط ویژه خداوند یگانه قهار است  . سوره غافر آیه 40

رایج ترین معنای شرک در اصطلاح قرآن:

قرآن کریم بیش از 180  بار واژه شرک را به صورت ها و صیغه های مختلف به کاربرده است  معانی هفتگانه ای که گذشت ، عمده ترین مفاهیمی است که قرآن کریم واژه شرک را در آنها به کار برده است  البته معانی و مصادیق دیگری نیز هست که گاهی این لفظ در آنها به کار رفته است ، مثل شریک بودن کسی در مال یا برده .

از میان این معانی هفت گانه ، رایج ترین مفهومی که واژه شرک در قرآن ، در آن معنا به کار برده شده است  به صورتی که تا حدی در آن معنا ظهور پیدا کرده و با دیدن بدون قرینه این واژه در قرآن ، همان معنای خاص به ذهن تبادر می کند  معنای  شرک عبادی  است و گاهی نیز  شرک در ربوبیت  ؛ زیرا اغلب ، مخاطب این آیات همان بت پرستان و ستاره پرستان جزیرة العرب بودند که ویژگی بارز و ناشایست آنان « عبادت غیر خدا » و بسا اعتقاد به تاثیرگذاری مستقل وسایط خیالی  بود .

براین اساس می توان نتیجه گرفت که اگر در آیه ای از قرآن کریم ، حکمی درباره مشرکان بیان شد ، بدون این که قرینه ای خاص بر نوع معنای اراده شده از آن لفظ از بین معانی هفت گانه وجود داشته باشد ، می توانیم آن حکم را ویژه مشرکان عبادی ، و در نهایت ، مشرکان در ربوبیت بدانیم ، اما مجوز و وجهی برای تعمیم آن حکم به آلودگان به « شرک در نیت » که بسیاری از مسلمانان هم دچار آن هستند ، در دست نیست .

شرك در مقام عمل به دو نوع خفي و جلی اشاره شده است ، شرك جلي اين است كه به صورت علني و زباني براي خداوند سبحان شريك قائل شده باشد ، اما شرك خفي اين است كه در ظاهر خداوند را واحد پنداشته اما در مقام عمل شريك قائل شده باشد.

منتها مشركي كه در آن اظهار شرك نميشود.  يعني شركي كه موجب نفي ايمان بشود نيست، يعني با اين شرك انسان از دايره ايمان خارج نميشود در غير اينصورت نميتوان نام مشرک را به انسانهاي با ايمان اطلاق كرد (( و ما يؤمن اكثرهم الا و هم مشركون))يعني اگر شرك ضعيفي با اعمال همراه شود اين ارزش اعمال است كه از بين ميرود نه ایمان .

علاج شرک خفی:

علاج شرک اوّلاً کسب علم توحید و مراتب آن می باشد چرا که بدون علم نمی توان مرضی را مداوا نمود  ثانیاً بعد از دانستن و شناختن مصادیق شرک خفی باید در عمل از آن احتراز نمود ، و این امرحاصل نمی شود مگر با تکیه نفس وتهذیب اخلاق ؛ تا آنجا که برخی بزرگان فرموده اند تا آخر عمر باید در این راه کوشا بود چرا که تا انسان به تزکیه نفس وتهذیب اخلاق به فناء فی الله نرسیده ، همچنان مشرک به شرک خفی باقی خواهد بود.  لذا بنده در هر مقامی باشد مخاطب آیه  136 سوره نساء « یاایهاالذین آمنوا آمنوا»  یعنی  اى کسانى که ایمان آورده ‏اید!   ایمان بیاورید می باشد .

نکته مورد تاکید انبیای الهی در دعوت به خدا موضوع توحید و یگانه پرستی و پاک کردن انسان از شرک جلی و خفی بوده است و تمامی آموزه های دینی در این راستا است. بندگی و خود سازی و سیر و سلوک انسان در نهایت به مقام توحید می انجامد راه های ترک گناه و خود سازی وتهذیب نفس و توبه از گناه همه به ترک شرک خفی می انجامد زیرا گناه  قصدا عملی مشرکانه تلقی می شود.

گناه که همان هواپرستى است و جاه‏پرستى، مقام‏پرستى، پول‏پرستى، شخص‏پرستى همه از مصادیق شرک می باشند ؛ ولی شرک خفی هستند  چون هنگام گناه شخص می داند که خداوند از آن نهی نموده ؛ لکن او سخن نفس خود را بر دستور خدا ترجیح می دهد پس او نفس خود را برتر از خدا دانسته است.

ذکر این نکته لازم است که اعمال و رفتار ما تابع اندیشه و افکار ما مى باشد. در اصطلاح ایدئولوژى ما تابع جهان بینى ما مى باشد، لذا اگر ما در بحث توحید دراعتقاد واقعا به حقیقت توحید در همه زمینه ها رسیده باشیم که یک ذاتِ واحدِ بسیط قادر و عالِم مطلق در جهان هستى وجود دارد و خالق و مدبر تمامی کائنات اوست و کوچکترین فعل در هستى به جز به مشیت او رخ نمى دهد؛ در مرحله عمل هم به تبع این اعتقاد دچار شرک خفى نخواهیم شد .

بنابراین یکى از راه هاى مهم از بین بردن شرک عملى تحکیم اقسام توحید نظرى  چنانچه کمال توحید به اخلاص است در جهت مقابل هم زمانى انسان کمال اخلاص را دارا مى شود که در توحید نظرى به کمال برسد یعنی اگر انسان واقعا به عظمت خالق پى ببرد ماسواى او آن قدر حقیر مى شود که شأنیت این که حتى در وهم شریک او قرار گیرد نخواهند داشت .

قرآنکریم  براى شرك زدایى و طاغوت گریزى، دستورات و روش‏هاى زیبایى بكار برده، از جمله مى‏فرماید: 

1ـ (( لن‏ یخلقوا ذباباً ولو اجتمعو له)) حج 73»  اگر تمام خدایان دروغین و طاغوت‏ها جمع شوند نمى  ‏توانند  مگسى را بیا فرینند.

2 ـ  به جز خدا، همه رفتنى وفانى هستند « كلّ شى‏ء هالك الا وجهه» قصص88          

3 ـ همه وابسته و محتاج و فقیرند،« یا ایّها النّاس أنتم الفقراء » فاطر، 15

 4 ـ همه مملوكند و تنها اوست كه مى‏تواند مخلوقات را محو و نابود و یا دیگران را جایگزین آنها كند،« ان یشاء یذهبكم و یأت بخلق جدید) فاطر16

 5 ـ همه مقطعى و ناپایدار و تغییرپذیرند،« کل شئ هالک الا وجهه  » فرقان، 43

 6 ـ غیر خدا عامل ركود است، انسانى كه مى‏تواند به بى‏نهایت وصل شود، در جمادات و شهوت، مقام و طاغوت ماندگار مى‏شود. 7  ـ نه قدرت آفریدن دارند، « لایخلقون شیئاً»  نحل، 20 8  ـ  نه توان یارى رسانى دارند، «  لایستطیعون نصرهم»  یس، 75 9  ـ  نه مى‏شنوند، « أم لهم أذان یسمعون بها»  اعراف، 19510  ـ نه مى‏بینند، « أم لهم أعین یبصرون بها» 11 ـ نه قدرت و توان دارند، «أم لهم أید یبطشون بها»

 اكنون مقایسه كنید با خدایى كه:

1 مالك همه چیز است،« له ما فى السّموات و ما فى الارض » بقره، 255» 2  قادر بر همه چیز است،« على كلّ شى‏ء قدیر » بقره، 20  » 3 عالم بر همه چیز است، « انّه بكلّ شى‏ء علیم»

4 هیچ چیز براى او مشكل نیست، « و لایؤده حفظهما » بقره255   » 5 تمام عزّت از اوست،« انّ العزّة للّه جمیعاً » یونس 65   6ـ تمام قدرت از اوست،« أنّ القوّة للّه جمیعاً » بقره، 165      7 ـ تنها توكّل بر او امید بخش است،« توكّل على الحىّ الذى لایموت » فرقان، 58

8 كارایى هر مخلوق وابسته به اوست، « من ذا الذى یشفع عنده الّا باذنه » بقره، 255

با مقایسه میان شرك و توحید، عقل و فطرت مى‏تواند راه گمشده خود را بیابد.

ومن الله التوفیق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *