جایگاه سنت نبوی در اسلام
بازدیدها: 2217
جایگاه سنت نبوی در اسلام
نحمده ونصلي علي رسوله الكريم اما بعد:
به اتفاق تمام مسلمانان، «سنت» دومين اصل اساسی دين مبين اسلام است و در اين بحثی نيست. اما چنانكه تقاضای عقل نيز هست، پذيرفتن یک چیز به عنوان اصلی از اصول دين مستلزم اين است كه آن چيز بايد صحيح، دست نخورده، مضبوط و دارای حريم محافظت شده¬ی باشد. زيرا كه، اصول دين، اساس و پايه های هميشگي دين به شمار می روند و تغيير و تقلب در آنها، مساوی با تزلزل و بی ثباتي دين می باشد. ما مسلمانان «سنت» را درست مانند «قرآن» محفوظ و مصون از تصرف دشمنان می دانيم و معتقدیم همان گونه كه «سنت» در عهد پيامبر-صلي الله عليه وسلم- صحيح و سالم بوده، در دوره های پس از ایشان نيز، از عهد صحابه -رضي الله عنهم- گرفته تا قيام قيامت، هويت حقيقی خويش را حفظ كرده و خواهد كرد.
منكرين سنت چه مي گويند؟
دشمنان و منكرين سنت مي گويند بعد از پيامبر -صلي الله عليه وسلم- «سنت» حيثيت خود را از دست داد و زورگويان و منافقين توانستند با دخل و تصرف منافقانه، مقدار قابل ملاحظه¬ی از گوهرهای گرانبهای اين مجموعه را به غارت ببرند و از سوي ديگر موفق شدند، آنچه را كه ساخته ی خودشان بود و به ضرر اسلام تمام می شد، بر اندام «سنت» بچسپانند. و با همه ی اين خطرات جدی كه برای «سنت» وجود داشت، اصحاب پیامبر « صلی الله علیه و سلم » بی آنكه حركت مدافعانه¬ی داشته باشند، سر جای خود نشسته و تمام توجه خود را به فعاليتهای ديگری مانند، جهاد و بسط تعاليم قرآني و غيره « كه به نظرشان حياتی تر مي آمد » معطوف داشته بودند!
منكرين سنت، با اين سفسطه گويی هاي بی پايه، «سنت» را فاقد اعتبار می دانند، چون به زعم خويش آن را چيزی تصور می كنند كه، هيچگاه از تدابير حفاظتی بهره نبرده و رفته رفته تبديل به مجموعه¬ی مشتمل بر ياوه سرايی های منافقين و شكستگی¬های جبران ناپذيرشده است!
دلایل محفوظ بودن سنت:
1- وعده ی الهی در مورد حفظ «سنت»:
با اندكی تدبر در واقعيت امر و نگاهی دقیق در نصوص و رویداد های عینی، متوجه می شويم كه، كاملاً عكس ادعای منكرين سنت در جريان بوده است. «سنت» كه چيز دیگری جز احاديث پيامبر-صلي الله عليه وسلم- نيست، درست مثل ((قرآن)) در پرده حفاظت الهی قرار داشته و مانند آن دارای صحت و اعتباری جاودانه است.
براي درك اين حقيقت، دانستن اين نكته لازم است كه «قرآن» به اتفاق تمام دانشمندان لغت و علمای اصول، اسم «نظم» و «معنا»، هر دو می باشد و هرگز نمی توان گفت كه فقط منحصر در «نظم=الفاظ ظاهری»، يا «معنا» است.
برای همه واضح است كه خداوند، حفاظت «قرآن» را بر ذمه ی خويش نهاده است و هيچ قدرتی نمي تواند در آن دخل و تصرفی بنماید. در سوره ی «حجر» درباره ی جاودانگی و صيانت «قرآن»، چنين اعلام فرموده است ))إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُون)) «حجر: 9.» هر آئينه، ما قرآن را نازل كرده ايم و ما آن را حفاظت می کنیم}.
حافظ ابن حزم مي نويسد:« تمام لغت شناسان از تمام شرایع، بر اين امر اتفاق دارند كه وحی با تمام اقسام خويش چه متلو باشد يا غير متلو، – همان طور كه در آيه ی {أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَة}. به نزول هر دو تصریح شده- «ذكر» است و تمام آن در حفاظت الله می باشد. آنان كه مي گويند مصداق «ذكر» در آيه ی {إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ. . .}« حجر: 9.»
فقط «قرآن كريم» است و بس و آن هم در محدوده ی الفاظ، دعوايشان غلط و بی دليل است .. ». « خالد محمود، «آثار الحديث»، ج: 1، ص: 318. »
بر هيچ اندیشمندی پوشيده نيست كه، استفاده از «قرآن»، وابسته به «سنت» است؛ زيرا بدون بيان پیامبر – صلی الله علیه و سلم – ، مراد الهی از آيات و الفاظ ظاهری هرگز فهمیده نمی شود و مسلماً، حكمت بقای هميشگی «قرآن» بهره مندشدن انسانها از مفاهيم والا و فرامين سازنده ی آن است.
با منحصر ساختن حقيقت «قرآن» در نظم و واژه ها، نه تنها «سنت» را فاقد ارزش اعتباری قرار داده ايم، بلكه در اين صورت، خود «قرآن» نيز هدف انتقاد حاسدان و منافقان قرار می گيرد و با انکار «سنت» و بی اعتبار دانستن آن، هر فرصت طلبی مجال می يابد كه در تفسير آن، آراء زهرآگين خود را به خورد عموم بدهد و يا با خاطری آسوده بگويد: امكان بهره برداری از ((قرآن))، فقط در زمان پيامبر-صلي الله عليه وسلم- بود كه، مردم در يافتن مقاصد آن، به او روی مي آوردند. اما اكنون، كه احاديث و تفاسير به مرور ايام فرسوده شده اند، نمی توان برای حل مشكلات و حصول معرفت، به ((قرآن)) روي آورد!!
اگر احاديث رسول -صلي الله عليه وسلم- را كه همان تفسير قرآن و معانی آن است، غير محفوظ بپنداريم، چه چيز ديگری از كتاب آسمانی، به جز تركيبی مشتمل بر الفاظ ، در دست خواهيم داشت؟ آيا اصلاً می توان چنين وانمود كرد كه ذمه ی الهی فقط براي حفاظت از الفاظ قرآن است، و چيزی از معانی و مقاصد آن را شامل نمی گيرد؟ آيا غير از اين است كه، هركس چنین تفکری داشته باشد، قبل از هر چيز، در حقيقت خود «قرآن» را غير محفوظ دانسته است؟.- « سنت در گذرگاه های تاریخ (10).»
قضاوت و داوری منصفانه را به خوانندگان گرامی می گذاریم .
2- هرگاه شما اساسًا عمل به احادیث را واجب می دانید، پس باید بپذیرید که این احادیث تاقیامت محفوظ است چه در غیر این صورت اشکال وارد می شود که خداوند از یک طرف عمل به احادیث را واجب قرار داده است اما برای حفاظت آنها هیچ گونه اسبابی مهیا نکرده است، گویا بندگان را به کاری مکلف ساخته است که از توان شان نیست و این مطلب با آیة ((لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا )) «- بقره، 286.» خداوند به هيچ كس جز به اندازه توانائيش تكليف نمی كند}.
3- منکرین حدیث، واسطه های را که احادیث را به ما رسانیده اند مارک بی اعتمادی می زنند، این اعتراض نیز ناشی از جهالت بوده و کسانی که از تاریخچه¬ی تدوین حدیث اطلاع کافی دارند می دانند که چنین سخنی بی اساس است. « درس ترمذی، (1/30).»
4- همه¬ می دانیم که خداوند محمد بن عبدالله – صلى الله عليه وسلم – را به پيامبری برگزيد و قرآن را بر وی نازل کرد و به پيامبرش – صلى الله عليه وسلم – فرمان داد تا قرآن را برای مردم به خوبی بيان کند )) وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ(( «نحل / 45.» و قرآن را بر تو فرستاديم تا براي مردم، آنچه را که برايشان فرستاده شده است، بيان کنی}.
به نظر من، لفظ «تبيين» ـ آشکار کردن ـ که خداوند در اين آيه بحث کرده شامل دو بخش است:
الف) روشن و آشکار کردن لفظ و معنای ظاهری آن يعنی پنهان نکردن پيام وحی الهی و رساندن و ابلاغ کردن قرآن به مردم به وسيله¬ی پيامبر – صلى الله عليه وسلم – به گونه¬ی که خداوند آنرا بر دل و جان پيامبر نازل کرده است، اين معنا در آيه¬ی زير خلاصه می شود که می فرمايد: (( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ)) -« مائده / 67.» ای پیامبر آنچه را که از طرف خدايت بر تو نازل شده، ابلاغ و آشکار کن. اي پيامبر اگر آن کار را نکنی، پيام پروردگارت را نرسانده¬ی}.
ب) روشن و آشکار کردن معنای آيات قرآن، که فهم شان برای مردم، سخت بود و آياتی که نياز بيشتری دارند تا براي مردم واضح تر شوند، شامل؛ آيات مجمل، عام و يا مطلق هستند، که سنّت آيات مجمل را تشريح و آيات عام را خاص و آيت مطلق را مقيّد مي کند و سنّت، هم شامل؛ اعمال، اقوال و تقريرات پيامبر است.
آيه (( وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا )) « مائده / 38.» دست مرد و زن دزد را قطع کنيد}
اين آيه نمونه¬ی خوبی برای بحث ما است، زيرا که « السارق » در اين آيه، بطور مطلق و عام بيان شده و شامل هر نوع دزدی می شود. همچنانکه « اليد » هم بطور مطلق و عام بيان شده و شامل تمام دست مي شود، ولي سنّت قولي پيامبر « صلى الله عليه وسلم »« السارق» را مقيد کرده به کسي که ده درهم يا بيشتر از آن را مي دزدد و کسي که کمتر از ده درهم را بدزدد، دستش قطع نمي شود. و به همين شيوه « اليد » هم به وسيله سنّت عملی پيامبر «صلى الله عليه وسلم » و اصحابش به بند دست مقيد شده است، يعني پيامبر – صلى الله عليه وسلم – و يارانش دست دزد را از بند دست، قطع مي کردند، همچنانکه در اين مورد احاديث زيادي در کتب حديث وارد شده است. « جایگاه و منزلت سنت در اسلام، با اندک تصرف (1/6).»
5- عهد رسالت، مبرا از هر نوع دسيسه و اغتشاش بود و مطمئن ترين و مناسبترين بستر جريان ((سنت)) به شمار می رفت. لذا مسلمين با راحتی كامل، مسائل و احكام را فرا می گرفتند و فقط برای اينكه آنها را فراموش نكنند و نيز در آینده ذخيره¬ی هر چند كاملتری از آن در دست داشته باشند، در حفظ و صيانت آن می كوشيدند. بنابراين با مشكلاتی كه پس از پيامبر -صلي الله عليه وسلم- با آنها مواجه شدند، آشنا نبودند. با اين همه، رسول اكرم -صلي الله عليه وسلم- در تلقين سنن و توصيه ی حفظ و عمل بر آن، لحظه¬ی خاموشی نداشتند و در طی دوران رسالت خويش، اقداماتی به عمل آوردند و دستوراتی صادر كردند، كه منجر به سازماندهی خاص «سنت» گرديد و بعدها پرتوی فرا راه مسلمين شد. اين اقدامات بدين قرار مي باشد:
1 – بر صحابه وظيفه نهادند كه سخنانشان را به ديگران برسانند، اگر چه يك سخن باشد«بلغوا عني ولو آية» « صحيح بخاري، به روايت عبدالله بن عمر» یعنی سخنان مرا به ديگران برسانيد، اگر چه يك جمله باشد». «ارجعوا إلى أهليكم فعلموهم» « سنن ترمذي، به روايت مالك بن حويرث.» یعنی به اهل خويش باز گرديد و (گفته هايم) را به آنان ياد بدهيد.»
2 – نه بر چند صحابه كه بر همه¬ی آنان مسؤلیت تبليغ احاديث را گذاشتند تا هر كس حاضر بوده است به غائبين گفته های ایشان را برساند. «ألا ليبلغ الشاهد الغائب» ((صحيح بخاري))، به روايت ابوبكره.» هان اي مردم! حاضرين به غائبين سخنانم را برسانند».
3 – درباره ی نقل و روايت به آنها سفارش فرمودند كه سخنان ایشان را به واسطه ی اشخاصی به آيندگان تحويل دهند كه دارای فهم زياد باشند تا بدين وسيله مفهوم و حقيقت سخن باقی بماند:« نضر الله امرءاً سمع منا حديثاً فحفظه حتی يبلغه غيره، فرب حامل فقه إلى من هو أفقه منه ورب حامل فقه ليس بفقيه» «سنن ترمذي، به روايت ابوهريره.»
ترجمه : شاداب گرداند خداوند مردی را كه حديثی از ما مي شنود و آن را حفظ می كند تا به ديگران برساند. چه بسيارند دانشمندانی كه دانش را به دانشمندتر از خويش حمل می كنند و چه بسيارند حمل كنندگان دانش كه دانشمند نيستند.)
4 – از دروغ پردازی به عمد و نسبت دادن آن به ایشان، به شدت منع فرمودند:« من كذب عليَّ متعمداً فليتبوأ مقعده من النار» « صحيح بخاري، به روايت ابوهریره.»
هر كه به عمد سخن دروغي را به من نسبت دهد، جايگاهش را در جهنم بسازد. يعنی آن كار را براي به جهنم رفتن خود می كند».
5 – از اين نيز شديداً منع فرمود كه، سخنانش پوشيده نگهداشته شوند. آن حضرت -صلي الله عليه وسلم- كتمان علم را يک گناه بزرگ دانستند. « من سئل عن علم ثم كتمه أُلجم يوم القيامة بلجام من نار» « سنن ترمذي، به روايت ابن مسعود »
هر كه درباره ی علمی كه می داند سوال شود و او جواب ندهد، در قيامت لگامی از آتش بر دهانش می زنند».
6 – به بعضي از صحابه بنا به درخواستشان، اجازه ی نوشتن احاديث را صادر فرمود تا آنها را ياد كنند و بتوانند به آيندگان تحويل دهند. ((اكتبوا ولا حرج= بنويسيد، هيچ مانعي براي شما وجود ندارد).
7 – براي زنان، تعليم مستقل جاري فرمود تا در ميان آنان نيز سلسله ی نقل و روايت حديث جاری گردد. (تاريخ گواه است كه، ام المومنين حضرت ((عايشه)) -رضي الله عنها-، چقدر روايات به ياد داشته است و با چه محنت هايی اين ذخيره ی علم را به آينده سپرد) «سنت در گذرگاه های تاریخ (28)».
شکی نیست که حضرات خلفای راشدین در دوره های خلافت خویش و هریک از یاران جلیل القدر پیامبر – صلی الله علیه و سلم- و نیز حضرات تابعین و تبع تابعین و علما و محدثین نسل های بعد از ایشان، هر کدام ایشان در راستای حفظ سنت، ترويج سنت به وسيله ي عمل، تشويق به نوشتن احاديث، اشاعه ی سنت به طريق كثرت روايت و سفارش به مذاكره و تكرار احاديث، اقدامات همه جانبه نموده و خدمات ارزنده¬ی در این مسیر تقدیم جامعه¬ی بشری نموده اند، بنده به هدف جلوگیری از اطاله¬ی بحث به آن چه نوشتم که در حقیقت مصداق«مشت نمونه¬ی خروار» است، بسنده نموده و خوانندگان را به مطالعه¬ی کتب و رسایل مفصلی که در این مورد توسط دانشمندان نگاشته شده است توصیه می کنم.
منابع:
1- قرآنکریم. 2- صحيح بخاری.- 3 سنن ترمذی. 4- درس ترمذی 5- «آثار الحديث» 6جایگاه و منزلت سنت در اسلام. 7- سنت در گذرگاه های تاریخ.