حدیث

سخن گفتن خداوند متعال در روز قيامت با پيامبران و ديگران

Visits: 289

سخن گفتن خداوند متعال در روز قيامت با پيامبران و ديگران

«عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ  قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِيَّ ﷺ يَقُولُ: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ، شُفِّعْتُ، فَقُلْتُ: يَا رَبِّ أَدْخِلِ الْجَنَّةَ مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ خَرْدَلَةٌ، فَيَدْخُلُونَ. ثُمَّ أَقُولُ أَدْخِلِ الْجَنَّةَ مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ أَدْنَى شَيْءٍ». فَقَالَ أَنَسٌ: كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَصَابِعِ رَسُولِ اللَّهِ ﷺ». (بخارى: 7509)

ترجمه: «انس رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ  می‌گوید: شنیدم که نبی اکرم  ﷺ می‌فرمود: «روز قیامت، شفاعت من پذیرفته می‌شود. لذا من می‌گویم: پروردگارا! هرکس، در دل‌اش به اندازه یک دانه اسپند، ایمان وجود دارد، او را وارد بهشت گردان. پس آنان وارد بهشت می‌شوند. سپس می‌گویم: هركس كه در قلبش ذره‌ای ایمان وجود دارد، او را نیز وارد بهشت گردان». انس رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ  می‌گوید: گویا هم اكنون انگشتان رسول خدا ﷺ را می‌بینم (که به آن ذره كوچک اشاره می‌نماید)».

«وَعَنْهُ رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ  ذَكَرَ حَدِيثَ الشَّفَاعَةِ وَقَدْ تَقَدَّمَ مُطَوَّلاً مِنْ رِوَايَةِ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ وَزَادَ هُنَا فِيْ آخِرِهِ: «فَيَأْتُونَ عِيسَى فَيَقُولُ: لَسْتُ لَهَا وَلَكِنْ عَلَيْكُمْ بِمُحَمَّدٍ ﷺ فَيَأْتُونِي، فَأَقُولُ: أَنَا لَهَا، فَأَسْتَأْذِنُ عَلَى رَبِّي، فَيُؤْذَنُ لِي، وَيُلْهِمُنِي مَحَامِدَ أَحْمَدُهُ بِهَا لاَ تَحْضُرُنِي الآنَ، فَأَحْمَدُهُ بِتِلْكَ الْمَحَامِدِ، وَأَخِرُّ لَهُ سَاجِدًا. فَيَقُولُ: يَا مُحَمَّدُ، ارْفَعْ رَأْسَكَ، وَقُلْ يُسْمَعْ لَكَ، وَسَلْ تُعْطَ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ. فَأَقُولُ: يَا رَبِّ، أُمَّتِي أُمَّتِي. فَيَقُولُ: انْطَلِقْ، فَأَخْرِجْ مِنْهَا مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ شَعِيرَةٍ مِنْ إِيمَانٍ. فَأَنْطَلِقُ، فَأَفْعَلُ، ثُمَّ أَعُودُ، فَأَحْمَدُهُ بِتِلْكَ الْمَحَامِدِ، ثُمَّ أَخِرُّ لَهُ سَاجِدًا. فَيُقَالُ: يَا مُحَمَّدُ، ارْفَعْ رَأْسَكَ، وَقُلْ يُسْمَعْ لَكَ، وَسَلْ تُعْطَ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ. فَأَقُولُ: يَا رَبِّ، أُمَّتِي أُمَّتِي. فَيَقُولُ: انْطَلِقْ فَأَخْرِجْ مِنْهَا مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ أَوْ خَرْدَلَةٍ مِنْ إِيمَانٍ، فَأَخْرِجْهُ. فَأَنْطَلِقُ فَأَفْعَلُ. ثُمَّ أَعُودُ فَأَحْمَدُهُ بِتِلْكَ الْمَحَامِدِ. ثُمَّ أَخِرُّ لَهُ سَاجِدًا. فَيَقُولُ: يَا مُحَمَّدُ، ارْفَعْ رَأْسَكَ، وَقُلْ يُسْمَعْ لَكَ، وَسَلْ تُعْطَ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ. فَأَقُولُ: يَا رَبِّ، أُمَّتِي أُمَّتِي. فَيَقُولُ: انْطَلِقْ فَأَخْرِجْ مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ أَدْنَى أَدْنَى أَدْنَى مِثْقَالِ حَبَّةِ خَرْدَلٍ مِنْ إِيمَانٍ، فَأَخْرِجْهُ مِنَ النَّارِ. فَأَنْطَلِقُ فَأَفْعَلُ»». (بخارى: 7510)

‌ ترجمه: «انس رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ  حدیث شفاعت را که به روایت ابوهریره رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ  بطور مفصل در شماره (1725) بیان شد، ذکر کرد و در پایان آن، افزود: پیامبر خدا ﷺ فرمود: آنگاه مردم نزد عیسی (ع) می‌روند. او می‌گوید: این، كار من نیست. شما نزد محمد ﷺ بروید. سپس مردم نزد من می‌آیند. من می‌گویم: این، کار من است. آنگاه از پروردگارم اجازه می‌خواهم. پس به من اجازه داده می‌شود و خداوند ثناهایی را که اكنون به خاطر ندارم، به من الهام می‌کند. من او را با همان ثناها مورد ستایش قرار می‌دهم و به سجده می‌افتم. آنگاه خداوند متعال می‌فرماید: ای محمد! سرت را بلند کن و بگو. زیرا سخن ات شنیده می‌شود. و بخواه كه به تو عنایت می‌شود. و شفاعت کن كه شفاعت ات پذیرفته می‌شود. من می‌گویم: پرور دگارم! امتم، امتم. خداوند می‌فرماید: برو و هر کس را که در قلب‌اش به اندازه یک دانه جو، ایمان وجود دارد، از آتش بیرون بیاور. من می‌روم و این کار را انجام می‌دهم. سپس بر می‌گردم و دوباره او را با همین ثناها مورد ستایش قرار می‌دهم و به سجده می‌افتم.آنگاه خداوند می‌فرماید: ای محمد! سرت را بلند کن و بگو. زیرا سخن ات شنیده می‌شود. و بخواه كه به تو عنایت می‌شود. و شفاعت کن كه شفاعت ات پذیرفته می‌شود. من دوباره می‌گویم: پرور دگارم! امتم، امتم. خداوند می‌فرماید: برو و هر کس را که در قلب‌اش به اندازه‌ی ذره‌ای یا دانه اسپندی، ایمان وجود دارد، از آتش بیرون بیاور. من می‌روم و این کار را انجام می‌دهم. سپس برای سومین بار بر می‌گردم و با همین ثناها او را مورد ستایش، قرار می‌دهم و به سجده می‌افتم. خداوند می‌فرماید: ای محمد! سرت را بلند کن و بگو. زیرا سخن ات شنیده می‌شود. و بخواه كه به تو عنایت می‌شود. و شفاعت کن كه شفاعت ات پذیرفته می‌شود. پس من می‌گویم: پروردگارا! امتم، امتم. خداوند می‌فرماید: برو و هرکس را که در قلبش به انداره کوچکترین ذره دانه اسپند، ایمان وجود دارد، از آتش بیرون بیاور. من می‌روم و این کار را انجام می‌دهم»».

«وَفِيْ رِوَايَةٍ عَنْهُ: «ثُمَّ أَعُودُ الرَّابِعَةَ، فَأَحْمَدُهُ بِتِلْكَ الْمَحَامِدِ، ثُمَّ أَخِرُّ لَهُ سَاجِدًا. فَيُقَالُ: يَا مُحَمَّدُ، ارْفَعْ رَأْسَكَ، وَقُلْ يُسْمَعْ، وَسَلْ تُعْطَهْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ. فَأَقُولُ: يَا رَبِّ، ائذَنْ لِي فِيمَنْ قَالَ: لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ. فَيَقُولُ: وَعِزَّتِي وَجَلالِي، وَكِبْرِيَائي وَعَظَمَتِي، لأُخْرِجَنَّ مِنْهَا مَنْ قَالَ: لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ»».

ترجمه: «و در روایتی دیگر از انس رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ  آمده است که رسول الله ﷺ فرمود: «سپس برای چهارمین بار بر می‌گردم و خداوند را با همین ثناها مورد ستایش قرار می‌دهم و برایش به سجده می‌افتم. آنگاه به من گفته می‌شود: ای محمد! سرت را بلند کن. بگو، سخن ات شنیده می‌شود. سؤال کن. به تو عنایت می‌شود و شفاعت کن که شفاعت تو پذیرفته می‌شود. من می‌گویم: پروردگارم! درباره کسانی که لا اله الا الله گفته‌اند، به من اجازه‌ی شفا عت بده. می‌فرماید: به عزت و جلال و بزرگی و عظمت ام سو گند که هر کس، لا اله الا الله گفته است، او را از آتش بیرون خواهم كرد»».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *