تفسیر

وحی به فرستادگان و پیامبران الهی

Visits: 373

وحی به فرستادگان و پیامبران الهی

﴿إِنَّآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ كَمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰ نُوحٖ وَٱلنَّبِيِّ‍ۧنَ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَعِيسَىٰ وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَٰرُونَ وَسُلَيۡمَٰنَۚ وَءَاتَيۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا﴾ [النساء: 163]

ترجمه: همانا ما به تو وحی فرستادیم همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحی فرستادیم و (نیز) به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (= نوادگان دوازده گانه) و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَكَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِيٓ إِلَيۡهِمۡۖ فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ﴾ [الأنبياء: 7]

ترجمه: و (ای پیامبر!) پیش از تو، جز مردانی را که به آنها وحی می کردیم؛ نفرستادیم، پس (ای مردم!) اگر نمی دانید از اهل کتاب بپرسید.

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ﴾ [الأنبياء: 25]

ترجمه: و (ما) پیش از توهیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر آنکه به او وحی کردیم که : «معبودی جز من نیست، پس تنها مرا عبادت کنید».

﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَيۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِيتَآءَ ٱلزَّكَوٰةِۖ وَكَانُواْ لَنَا عَٰبِدِينَ﴾ [الأنبياء: 73]

ترجمه: و (نیز) آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت می کردند، و انجام کارهای نیک و بر پاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم، و آنها (همه) عبادتگزار ما بودند.

﴿وَلَقَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ لَئِنۡ أَشۡرَكۡتَ لَيَحۡبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ﴾ [الزمر: 65]

ترجمه: و به راستی که به تو و به کسانی که پیش از تو بودند، وحی شد که اگر شرک آوری، یقیناً اعمالت (تباه و) نابود می شود، و از زیان کاران خواهی بود.

﴿كَذَٰلِكَ يُوحِيٓ إِلَيۡكَ وَإِلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكَ ٱللَّهُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ﴾ [الشورى: 3]

ترجمه: این گونه خداوند پیروزمند حکیم به سوی تو و پیامبرانی که پیش از تو بودند, وحی می کند.

﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ وَمَا وَصَّيۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِيمُواْ ٱلدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِيهِۚ…﴾ [الشورى: 13]

ترجمه: دینی را برای شما تشریع کرد, از همان گونه که به نوح توصیه کرده بود, واز آنچه بر تو وحی کرده ایم, وبه ابراهیم وموسی وعیسی سفارش کرده ایم, که دین را بر پا دارید ودر آن فرقه فرقه نشوید,…

﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡيًا أَوۡ مِن وَرَآيِٕ حِجَابٍ أَوۡ يُرۡسِلَ رَسُولٗا فَيُوحِيَ بِإِذۡنِهِۦ مَا يَشَآءُۚ إِنَّهُۥ عَلِيٌّ حَكِيمٞ﴾ [الشورى: 51]

ترجمه: و برای هیچ بشری (ممکن) نیست که خدا با او سخن بگوید, مگر با وحی یا از پس پرده یا رسولی بفرستد که به فرمان او (= خداوند) آنچه را بخواهد (به او) وحی کند, بی گمان او بلند مرتبه ی حکیم است.

*********

توضیح موضوع: خداوند انسان را آفرید و با اعطای نیروی گفتار، پندار، نوشتار، اراده و اختیار، و عقل و خرد، او را بر دیگر مخلوقات گرامی و عزیز داشت. و در مقابل عقلی که خداوند به انسان ارزانی داشته است، تکلیف و امتحان را در این دنیا بر عهده‌ی او نهاده است، و لازم است که این انسان مکلّف، برای تنظیم زندگیِ دنیوی خود، و برای اجرای آنچه که وسیله‌ی موفقیتِ او در آخرت است – اموری را که بدان مکلف شده است – بشناسد، و این وسیله بر دو نوع تقسیم می‌شود:

نوع اول: آن است که عقل و حواس پنج‌گانه، به تنهایی قادر به شناخت آن است. مانند: ایمان به وجود آفریننده و یکتایی و قدرت و علم او. و شناخت مفید بودن صدق و راستگویی، و مضرّ بودن دروغ، و ایمان به وجود قیامت برای دادن پاداش نیکوکار به سبب نیکی‌اش، و کیفر بدکار به سبب بدی‌اش.

و نوع دوم: آن است که عقل و حواس پنج‌گانه به تنهایی قادر به شناخت آن نیست، مانند: اوقات و تعداد رکعات نماز، و وجود و ویژگی‌های بهشت و دوزخ، و تنظیم برخی از معاملات دنیوی و روابط صحیح خانوادگی، اجتماعی، فردی، سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی، عبادی، مادی، معنوی، دنیوی و اخروی، بگونه‌ای که مبتنی بر هوا و هوس نباشد، به این خاطر حکمت الهی اقتضاء کرده است که در هر بُرهه از زمان پیامبرانی را بفرستد تا آنچه را از احکام و قوانین نیاز دارند، به وسیله‌ی وحی، برای آنان بیان کنند.

از این رو، وحی وسیله‌ای است که خداوندﻷ کلام و پیام خود را با آن به رسول و بنده‌ی برگزیده‌ی خود و توسط او به تمام انسان‌ها، ابلاغ می‌کند.

و واژه‌ی «وحي» کلمه‌ای عربی است که در لغت به معنای «اشاره کردن با تندی و سرعت» می‌باشد.

این کلمه در لغت، بر هر اشاره‌ای، خواه استعمال رمز و کنایه باشد، و خواه درآوردن صدایی نامفهوم باشد، و چه با حرکت درآوردن عضوی، و چه با استعمال تحریر و نقوش باشد، صادق می‌آید، و شامل الهام فطری، الهام غریزی، حرکات رمزی با چشم و ابرو، و تغییر دادن خطوط چهره، و اشاره‌ی رمزی با دست و دیگر اعضای بدن به کار می‌رود؛ و همه‌ی این‌ها در مفهوم لغویِ این کلمه، داخل هستند.

و تعریف «وحی» در اصطلاح شرعی این است: «كلام الله المنزّل علی نبيّ من انبيائه»، کلام خدا که بر پیامبری از پیامبران الهی نازل شود.

و لازم به یادآوری است که بنابر مشهور شدن «وحی» در معنای اصطلاحی خود، استعمال آن برای کسی غیر از پیامبر، درست نیست، به همین دلیل قرآن کریم نیز واژه‌ی «ایحاء» را برای نبی و غیر نبی، به کار برده است، ولی لفظ «وحی» را برای کسی غیر از انبیاء به کار نبرده است.

و «وحی» را می‌توان در تقسیم اولیّه‌ی آن به سه قسم تقسیم کرد:

1- وحی قلبی:

که خداوند به طور مستقیم، قلب پیامبر را تحت فرمان خود درآورد و مطلبی را در آن القاء کند. در این قسم، نه فرشته واسطه است و نه حواس پیامبر. این کیفیّت ممکن است هم در بیداری و هم در خواب صورت پذیرد. بنابراین، خواب انبیاء در حکم «وحی» است، مانند خواب حضرت ابراهیم درباره‌ی ذبح فرزندش.

2- کلام الهی:

که خداوند به طور مستقیم، با پیامبر سخن می‌گوید. در این قسم فرشته‌ی وحی واسطه نمی‌باشد، بلکه پیامبر آوازی را که متفاوت از آواز مخلوقات، و دارای کیفیتی بسیار عجیب و غریب است، می‌شنود.

3- وحی مَلَکی:

که خداوند پیام خود را به وسیله‌ی فرشته به پیامبر می‌فرستد، و فرشته پیام را می‌رساند. و فرشته گاهی دیده نمی‌شود و فقط آوازش شنیده می‌شود، و گاهی در هیأت انسانی پیام می‌آورد، و بسیار به ندرت اتفاق می‌افتد که در شکل اصلی خود به نبیّ دیده شود.

منبع: کتاب (فهرست موضوعی آیات قرآن)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *