تفسیر سوره کهف
بازدیدها: 2279
تفسیر آیات 28 – 31 سوره کهف
سوره كهف آيه 28
متن آيه :
وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً
ترجمه :
با كساني باش كه صبحگاهان و شامگاهان خداي خود را ميپرستند و به فرياد ميخوانند ، ( و تنها رضاي ) ذات او را ميطلبند ، و چشمانت از ايشان ( به سوي ثروتمندان و قدرتمندان مستكبر ) براي جستن زينت حيات دنيوي برنگردد ، و از كسي فرمان مبر كه ( به خاطر دنيا دوستي و آرزو پرستي ) دل او را از ياد خود غافل ساختهايم ، و او به دنبال آرزوي خود روان گشته است ( و پيوسته فرمان يزدان را ترك گفته است ) و كار و بارش ( همه ) افراط و تفريط بوده است .
توضيحات :
« إِصْبِرْ نَفْسَكَ » : خويشتن را بدار . خود را نگاه دار . مراد بودن و بسر بردن است . « غَدَاةِ » : صبحگاهان . بامدادان . « عَشِيِّ » : شامگاهان . شبانگاهان . مراد همه اوقات است ( نگا : انعام / 52 و 53 ) . « لا تَعْدُ » : دور مگردان . منصرف مكن . از ماده ( عدو ) . « لا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ » : چشمانت از ايشان برنگردد . مراد اين است كه چشم از ايشان برمگير . واژه ( عَيْنَاكَ ) فاعل است . « أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ » : دل او را غافل كردهايم . دلش را غافل ديدهايم . « فُرُطاً » : افراط و اسراف . ظلم و تعدّي ( نگا : قاموس ) . تفريط و تضييع ( نگا : روحالمعاني ) .
سوره كهف آيه 29
متن آيه :
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَاراً أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقاً
ترجمه :
بگو : حق ( همان چيزي است كه ) از سوي پروردگارتان ( آمده ) است ( و من آن را با خود آوردهام و برنامه من و همه مؤمنان است ) پس هركس كه ميخواهد ( بدان ) ايمان بياورد و هركس ميخواهد ( بدان ) كافر شود . ما براي ستمگران آتشي را آماده كردهايم كه ( از هر طرف ايشان را احاطه ميكند و ) سراپرده آن ، آنان را در بر ميگيرد ، و اگر ( در آن آتش سوزان ) فرياد برآورند ( كه آب ) ، با آبي همچون فلز گداخته به فريادشان رسند كه چهرهها را بريان ميكند ! چه بد نوشابهاي ! و چه زشت منزلي !
توضيحات :
« سُرَادِقُ » : معرّب سراپرده است ، به معني خيمه و بارگاه و چادري است كه بر فراز صحن خانه كشند . « إِن يَسْتَغِيثُوا » : اگر فرياد برآورند . اگر كمك بخواهند . « يُغَاثُوا » : به فريادشان رسيده شود . كمك كرده شوند . « مُهْل » : هر نوع فلز گداخته ( نگا : دخان / 45 ، معارج / 8 ) . دُرْدِ تهنشين شده روغن كه معمولاً چيز آلوده و كثيف و بد طعمي است ؛ و در اينجا مراد كيم و خونابه دوزخيان است ( نگا : ابراهيم / 16 و 17 ) . « مُرْتَفَقاً » : محلّ اجتماع و گردهمآئي . منزل . جائي كه براي حسرت و يا آسايش آرنج را بدان تكيه دهند يا زيرِ گونه بگذارند ، كه در صورت دوم يعني اگر براي آسايش باشد ، در اينجا جنبه ريشخند دارد ؛ مثل ( نُزُلٌ ) در آيه 93 سوره واقعه . منصوب است چون تمييز است .
سوره كهف آيه 30
متن آيه :
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً
ترجمه :
كساني كه ايمان آوردهاند ( به خدا و دين حقي كه به تو وحي شده است ) و كارهاي شايسته كردهاند ( پاداششان در پيشگاه آفريدگارشان محفوظ است ) . ما پاداش كسي را هدر نميدهيم كه كار نيكو كرده باشد .
توضيحات :
« إِنَّ الَّذينَ . . . » : خبر ( إِنَّ ) ، ( أُولئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهاَ الأنْهارُ ) در آيه بعدي است و ( إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً ) جمله معترضه است ، يا اين كه ( إِنَّا لا نُضِيعُ . . . ) جايگزين خبر است .
سوره كهف آيه 31
متن آيه :
أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَاباً خُضْراً مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقاً
ترجمه :
آنان كسانيند كه بهشت جاويدان از آن ايشان است ؛ بهشتي كه در زير ( كاخها و درختان ) آن جويبارها روان است . آنان در آنجا با دستبندهاي طلا آراسته ميشوند ، و جامههاي سبز ( فاخري از انواع مختلف ) حرير نازك و ضخيم ميپوشند ، در حالي كه بر تختها و مبلمانها تكيه زدهاند . ( وه كه اين چيز موعود ) چه پاداش خوبي است ! و ( بهبه اين باغها و تختها ) چه منزل و مَقَرّ زيبايي است !
توضيحات :
« عَدْنٍ » : جاي ماندگاري . جاويدانگي . « يُحَلَّوْنَ » : زينت ميشوند . آراسته ميگردند . فعل مجهول است و از ماده ( حلي ) . « أَسَاوِرَ » : جمع سِوار ، دستبند . برخي آن را جمع أَسْوِرَة ميدانند كه مفرد آن سِوار است . يعني أَساوِر را جمعالجمع بشمار ميآورند . « مِنْ أَساوِرَ مِن ذَهَبٍ » : واژه ( مِنْ ) نخستين زائد يا ابتدائيّه است ، و ( مِنْ ) دوم بيانيّه ميباشد . « ذَهَبٍ » : طلا . زر . « خُضْراً » : جمع أَخْضَر ، سبز رنگ . « سُندُسٍ » : حرير لطيف و نازك . « إِسْتَبْرَقٍ » : حرير ضخيم و برّاق . « مُتَّكِئِينَ » : تكيهزنندگان . « أَرَآئِكَ » : جمع أَريكَة ، تختها . مبلمانها . « مُرْتَفَقاً » : منزل . مجلس . مقرّ .