مقالات

قباحت غرور و فریب:ـ

بازدیدها: 117

قباحت غرور و فریب:ـ

نحمده و نصلی علی رسوله الکریم:

اما بعد: قال الله تبارک و تعالی (وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ) (سوره آل عمران – 185)

ترجمه: و زندگی دنیا چیزی جز مایه فریب نیست.

در عالمی که خورشید اندر شمار ذره است

خود را بزرگ دیدن شرط ادب نباشد

واژه غرور به معنای فریفتن، آراستن خطا، چنانکه گمان رود که صواب است.

هر گاه انسان متقی در کار این جهان گذرنده تأمل کند و مقابیح آن را به نظر بصیرت ببیند، سخاوت با خود آشنا می گرداند تا در فرجام از حسرت مفارقت متاع غرور سالم ماند.

از وی همه مستی و غرور است و تکبر          وز ما همه بیچاره گی و عجز و نیاز است

یکی از پژوهشگران تعریف غرور را چنین بیان نموده: غرور آرامش نفس است به آن چه با هوا موافق باشد و طبع بدان مائل گردد، و حضرت مولانا رح آن کس را که با جام غرور سر و کار دارد بدین گونه نکوهش می کند: کسی ز جام غرور زمانه مست مباد!

فرهیخته نکته سنج دیگر در وازه غرور پیشگان را چنین دق الباب می نماید:

بر مال و جمال خویش مغرور مشو               کان را به شبی برند و این را به تبی

قرآن کریم این مشعل فروزان هدایت عامل رانده شدن ابلیس علیه اللعنة را سر کشیدن جام کبر نخوت و غرور معرفی می کند، (قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ ۖ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ) (سوره ص 76)

ترجمه: گفت: من از او (حضرت آدم) بهترم، مرا از آتش آفریده ای، و او را از گِل آفریده ای»

به هر حال آن چه مسلم است خداوند جل جلاله آدم علیه السلام را به شرفی مشرف و به کرامتی مکرم ساخت که شرف و برتری عناصر به هیچ وجه به آن برابری کرده نمی تواند، این شرف آن است که خداوند جل جلاله آدم علیه السلام را به ید بلاکیف خویش آفرید و در وی از روح که آفریده بود دمید و به او علم و حکمت عنایت کردآنجاست که ایشان  شیوه ای صداقت ، راستی وفروتنی که جزء خصائل انبیاء عظام واولیاء کرام است پیشه خود می سازد که حقا خیلی از بندگان صالح خداوند ج بر آن طریق روان هستند، وبرعکس زمانی که کسی جام بادۀ غرور و تکبر را سر می کشد، اوصاف ابلیس مآبانه را از آن خود می کند امتیاز طلبی، صدرنشینی، دیگران را به چشم حقارت نگریستن، عوام فریبی و ده ها رذائل اخلاقی در ضمیرش جای می گیرد. اگر به طور دقیق تاریخ ابنای آدم را مورد کنکاش قرار دهیم مشاهده خواهیم نمود که بسا افراد در این جهان پهناور وجود داشته و دارند که غرور نخوت و فریب همنوعان خود را نصب العین شان ساخته تا چند صباحی به آرزو های شیطانی که همان برتری جستن بر دیگران است دست یازند، فرعون یکی از چهره های منحوس تاریخ چنان از بادۀ غرور و نیرنگ سر مست می گردد که ادعای (أنا ربکم الاعلی) را سر می دهد تکیه زدن به قدرت، بهره کشی از ملیت مظلوم بنی اسرائیل، ذبح نمودن بیش از نود هزار طفل آن ها، گماشتن افراد بی نوا به کار های شاقه و طاقت فرسا، جمع آوری مالیات کمر شکن از محدود قلمرو خویش حق مسلم و بلا منازعه خود می داند او فکر می کرد که قیام سیدنا موسی علیه السلام را توسط زور و زر و تزویر عقیم خواهد ساخت و هرگز ستارۀ اقبالش به افول نخواهد انجامید. اما از آنجایی که خداوند جلت عظمه همیشه مستضعفین را در مقابل مستکبرین پیروزمند نموده است این بار سیدنا موسی علیه السلام را وظیفه می دهد که در مقابل سمبول غرور و فریب (فرعون) با ثبات و پایمردی مقاومت نماید و این سردمدار خدعه و نیرنگ را که به مردم می گفت: (وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ) (سوره غافر 29) یعنی  شما را جز به راه صحیح (و رشد) هدایت نمی کنم .

به سرجایش بنشان ، آنجاست که سیدنا موسی ع وپیروانش با چالشهای متعدد مواجه میگردد وسر انجام ثمره ای صبر وبردباری در مقابل فرعونیان باعث میگردد که خداوند لایزال فرعون وطرفدارانش را با همه سازو برگ ظاهری در بحر قلزوم غرق نماید.

(فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنظَرِينَ) (سوره دخان 29)

ترجمه: پس آسمان وزمین بر آنها نگریست, و(به آنها) مهلت داده نشد.

پس آسمان و زمین بر آنان گریه نکردند زیرا آنان بر زمین کار شائسته نمی کردند که زمین به سبب آن بر آنان بگرید، و از سوی دیگر هیچ عمل نیک و پاکیزه ای برای شان به آسمان نیز بالا نرفته بود که اهل آسمان به سبب آن خوبی ها بر آنان بگریند، لذا اهل آسمان (فرشته گان) بر آنان نگریستن و نه مردم زمین و شاید در آخرین لحظات غرق شدنش این حقیقت تلخ به نزدش مجسم گردیده باشد که:

ای خواجه اگر قامت اقبال تو امروز               مانند الف هیچ خم و پیچ ندارد

بسیار تفاخر مکن امروز که فردا                   معلوم تو گردد که الف هیچ ندارد

بلی فرعون و فرعونیان نابود شدند و هیچ اتفاقی که نمایانگر حزن و اندوه مردم شده باشد در فقدانش نیفتاد، بلکه کار و بار مردم همچنان به روال عادی خود جریان دارد.

ناگفته نباید گذاشت هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و یاران وفاکش آن جناب حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم) در غــزوه احــزاب به حــفر خندق می

 پردازند، زمانی که کلنگ آن حضرت صلی الله علیه وسلم با صخرۀ سفید بر خورد می کند و جرقۀ آتش از آن بالا می شود آن حضرت (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: در روشنایی این جرقه قصر های جده، مدائن و کسری برایم نمایان گردید و حضرت جبرئیل علیه السلام   برایم خبر داد که امتم بر آنان پیروز می شوند و به ضربۀ دوم وسوم با ترتیب قصر های سرخ سر زمین روم و قصر های صنعاء هویدا می گردد و حضرت سلمان رضی الله عنه که در آن جا حضور داشت به چشم خویش این معجزه را مشاهده و در پرتو آن قصر ها را دید، منافقین کور دل مانند اسلاف خود سخنان نبی کریم صلی الله علیه وسلم را فریب عنوان کرد و خندیدند و گفتند: ما برای رفع ضرورت بیرون شده نمی توانیم ولی پیامبر به ما وعده فتح و ظفر را نوید می دهد، خداوند جل جلاله در آیه 12 سوره احزاب به سخنان منافقین اشاره می کند: (وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا) (سوره احزاب 12)

ترجمه : (نیز به یاد آورید) هنگامی را که منافقان و کسانی که در دلهایشان بیماری است، می گفتند :«خدا و پیامبرش جز فریب به ما وعده ای نداده است»

منافقین به زعم باطل شان پیامبر اکرم ص را العیاذ بالله مانند زورمندان وکشورگشایان فریب کار تصور نمودند که از راه عوام فریبی خودها دار وندار مردم مظلوم را تصاحب واز راه خدعه ونیرنگ بر اریکه قدرت پوشالی تکیه زده اند ، اما این بی باوران به این اعتقاد جازم نداشتند که پیامبر اکرم ص چیزی که در فشانی میکند وحی است که به ایشان وحی کرده است  (وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ – إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ) (سوره نجم 3-4)

ترجمه: واز روی هوای نفس سخن نمی گوید. این نیست جز آنچه به او وحی می شود (وبجز وحی چیزی نمی گوید).

بلی سر انجام بعضی از بی باوران و دیگر جهانیان به چشم سر مشاهده نموده که بعد از بیست و پنج سال کاخهای کسری را خداوند جل جلاله به بازوان نیرومند حضرت سعد بن ابی وقاص و لشکر سلحشور اسلام فتح می گرداند و این سپه سالار بزرگ اسلام حین داخل شدن به آن کاخ ها مجلل و حیرت انگیز فرمودند: بزرگ است ذات اقدس الهی که دروازه های قصر طاغوت پرستان را به من گشود.

با توجه به آن چه  که گفته شد انسان زمانی نگون اقبال و بد فرجام می گردد که به عوض معرفت الهی و اخلاق حسنه در قلبش عوامل مهلکات که عبارت اند از غرور، فریب، شقاوت، حسد، کینه، نیرنگ و دها موارد منفی دیگر چیره گردد و سخن راست الله جل جلاله و پیامبر عظیم الشان باری تعالی را به استهزا بگیرند،در اخیر امیدوارم که خداوند جل جلاله همه امت اسلامی را از خباثت باطنی غرور و فریب در امان داشته باشد و یقیناً این خصائل زشت و نا پسند همان مهلکات است که انسان را در دارین در ورطه هلاکت و منجلاب بد بختی سوق می دهد.

لا حول ولا قوة الا بالله العظیم.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *